چشم دلش از همه ما روشنتر است. این را از گفتگو و پاسخهای کوتاه اما دقیقش میتوان دریافت. همه سؤالها یک پاسخ دارد و به یک چیز ختم میشود فقط خود سیدالشهدا(ع). میگوید: «همه عزتم، حسین جان، پای سفره تو محترم شدم». سالهاست که ترجیح داده تا چشمان تن فروبسته بمانند و برای شفای خود از اهل بیت (ع) تقاضایی ندارد. از 3 سالگی چشمانش را از دست داده است. پیرغلام و ذاکر نابینای حضرت حسین(ع) است. یک بار از یک خواب گفته بود که به او گفته بودند شفای چشمانت را میخواهی یا ذاکری اهل بیت(ع) را. سالها میگذرد و او هنوز ذاکر نابینای حضرت حسین(ع) است. او میداند که بهترین مسیر برای قرب باری تعالی همین چشم دلش است که از همه ما روشنتر است.از اساتیدش فقط «امام حسین(ع)» را یادش میآید درست مثل حاج فیروز زیرککار که فقط «آقا» به یادش مانده است.
هر چه تلاش میکنم از فرزند شهیدش بپرسم نمیگوید. شنیده بودم که وقتی پیکر پسرش را به شهر آورده بودند، گفته پیکرش را روی بلندی گذاشته بودند و گفته بود «مردم پسر من در برابر جوان امام حسین(ع) هیچ ارزشی ندارد. من امروز میخواهم برای شما روضه علی اکبر(ع) بخوانم. میخواهم به شما نشان دهم امام حسین(ع) با چه حالی بالای سر پسرش رفت.» افتاده بود روی زانوهایش و ... مردمی که آن روایت تصویری را دیدند، از آن روز به بعد جوری دیگری پای روضه علیاکبر(ع) او گریه میکنند.